هر موجودى براى ادامه نسل و زندگى خود نیاز به قانون ترکیب و ازدواج دارد.
انسان که عالى ترین نمونه خلقت است ، پس از رسیدن به سن بلوغ و شکوفا شدن غرائزش ، نیاز به ازدواج دارد تا بتواند در سایه آن غریزه خود را معتدل ساخته و در کنار تشکیل خانواده و انتخاب همسر از اضطراب درونى خود بکاهد و با آرامش زندگى کند.
در دوران بلوغ که دوران آشفتگى و ناآرامى است ، رها شدن پسران و دختران و زندگى در کنار هم ، بسیار خطرناک است .در این دوران انواع فریبها، و دروغ پردازیها آغاز مى شود و جوان اصولا به آینده پرمخاطره خود نمى اندیشد زیرا طغیان به سرکشى شهوت ، دیده درک و عقل وى را از بین مى برد و تنها به آنچه جوان مى اندیشد تخلیه خود از نیروى غریزه جنسى است .
اینجاست که باید پدران و مادران مراقب این دوره بحران باشند واز فرزندان خود مانند یک باغبان دلسوز از شکوفه هاى خود مراقبت کنند و در عین حالى که زیاد سخت نگیرند آنها را هم بحال خود رها نسازند.
قرآن براى تشکیل خانواده دو تعبیر زیبا دارد:
از یک طرف زن و شوهر را مانند لباس براى هم مى داند و مى فرماید: (زنان براى شما بمنزله لباسند و شماهم براى آنها به منزله لباسید).
مى دانیم که لباس براى انسان جنبه حفاظت ونگهدارى از سرما و گرما و خطرها دارد، علاوه که لباس ، موجب آبرومندى و عزت و احترام انسان است .اکنون زن و مرد نسبت به یکدیگر نقش حفاظت و نگهدارى از حوادث و خطرها و لغزشها را دارند چنانکه تحقیقا موجب حفظ آبروى یکدیگر در انظار و عدم بروز بدنامى خواهند بود.
و از طرف دیگر قرآن درباره فلسفه ازدواج و تشکیل خانواده مى فرماید: (ازدواج براى آن است که به شما آرامش و راحتى دهد و شما از تشکیل خانواده و انتخاب همسر لذت برید).
حال جوانان براى روح ناآرام خود بیندیشند و با کنار گذاشتن توقعات و شرائط طاقت فرسا با توجه به سادگى و واقع نگرى به این پیوند مقدس روى آورند و زندگى سالمى را آغاز نمایند تا از گسترش فساد و انحراف و اعتیاد خانمانسوز جلوگیرى کنند.