. وارسته شدن وزیر بر کنار شده

پادشاهى ، یکى از وزیران را از وزارت برکنار نمود. او از مقام و ریاست دور گردید و به مجلس ((پارسایان )) راه یافت و در کنار آنها به زندگى ادامه داد.

برکت همنشینى با آنها به او روحیه عالى و آرامش خاطر بخشید. مدتى از این ماجرا گذشت ، راءى پادشاه درباره وزیر عوض شد و او را طلبید و به او احترام نمود. مقام دیوان عالى کشور را به او سپرد، ولى او آن مقام را نپذیرفت و گفت : ((گوشه گیرى در نزد خردمندان بهتر از نگرانى از سرانجام کار و مقام است .))

آنان که کنج عافیت بنشستند

 

دندان سگ و دهان مردم بستند

 

کاغذ بدریدند و قلم بشکستند

 

وز دست و زبان حرف گیران (65) رستند

پادشاهى گفت : ((ما به انسان خردمند کاملى که لیاقت تدبیر و اداره کشور را داشته باشد نیاز داریم . ))
وزیر بر کنارشده گفت :
((اى شاه ! نشانه خردمند کامل آن است که هرگز خود را به این کارها (ى آلوده به ظلم شاه ) نیالاید.))

هماى (66) بر همه مرغان از آن شرف دارد

 

که استخوان خورد و جانور نیازارد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد