مصطفى چمران در سال 1311 هجرى شمسى در تهران متولد شد. از دوران طفولیت، با زندگى سخت و سطح پائین و در یک خانواده بسیار ساده، عادت نمود. پدرش کارگر بود و جوراب بافى مىکرد و با در آمد ناچیزى که بدست مىآورد زندگى خود، همسر، مادر و هفت فرزندش را با مشکلات فراوان و در یک اطاق اجارهاى اداره مىکرد.
مصطفى تحصیلات خود را در مدرسه ((دارالفنون)) رفت و تحصیلاتش را در این مدرسه ادامه داد. این دانشآموز با هوش و مستعد، ضمن ادامه تحصیل، از پانزده سالگى در کلاسهاى تفسیر قرآن آیت الله طالقانى ((ره)) در مسجد ((هدایت)) تهران و بعدها در درس فلسفه و منطق شهید استاد مرتضى مطهرى شرکت مىکرد.
وى دوران متوسطه را در ((دبیرستان البرز)) گذرانده سپس وارد دانشکده فنى شد و بالاخره در سال 1336 در رشته ((الکترومکانیک)) فارغ التحصیل گردید. او در محیط دانشگاه همواره فعالیت مىکرد و یکى از بنیانگذاران انجمن اسلامى دانشجویان دانشگاه بود. پس از دریافت مهندسى الکترومکانیک، مدت یک سال در همان دانشکده فنى تدریس داشت.
مصطفى چمران اهل مطالعه، نویسندگى و نقاشى بود. بیشتر اوقات بر بالاى پشت بام تنها اطاقشان به مطالعه و نوشتن مىپرداخت، همواره شاگرد ممتاز و دانشجوى مقام اول بود، خطى زیبا داشت و در نوشتن انشاء مهارت خاصى از خود نشان مىداد. در رشتههاى مختلف ورزش فعالیت مىکرد. عشق فراوانى به ریاضى و فلسفه داشت و مطالعات زیادى روى این دو رشته مىنمود.
در سال 1337 شمسى، با استفاده از بورس تحصیلى، به عنوان دانشجوى ممتاز به آمریکا اعزام گردید و پس از تحقیقات علمى فراوانى، در جمع معروفترین دانشمندان جهان در ((کالیفرنیا)) موفق به کسب درجه دکتراى ((الکترونیک و فیزیک پلاسما)) از معتبرترین دانشگاه آمریکا شد.
او در آمریکا نیز آرام نمىگرفت و با همکارى دوستانش، براى اولین بار، انجمن اسلامى دانشجویان آمریکا را پایه ریزى نمود، فعالیتهاى وى در تبلیغ اسلام آنچنان زیاد و آشکار بود، که رژیم شاه، بورس تحصیلى او را قطع کرد.
پس از قیام خونین پانزدهم خرداد 1342، همراه با بعضى از دوستانش به کشور مصر رفت و در زمان حکومت ((جمال عبد الناصر)) مدت دو سال تمام، سختترین دورههاى چریکى و جنگهاى پارتیزانى را آموزش دید و بعد مسئولیت تعلیم چریکى مبارزان ایرانى را به عهده گرفت.
دکتر مصطفى چمران، به خاطر داشتن بینش عمیق مذهبى، از حرکتهاى انحرافى سخت گریزان بود، به طورى که در رابطه با جریان ناسیونالیسم عربى که باعث تفرقه مسلمین مىگردید، به جمال عبد الناصر رئیس جمهورى مصر اعتراض کرد و جمال عبد الناصر ضمن پذیرش این اعتراض، اجازه تبلیغ و سخنرانى به دکتر چمران داد.
بعد از فوت جمال عبد الناصر، دکتر چمران به لبنان رفت و با کمک امام موسى صدر، حرکت مسلمین و شاخه نظامى آن را با توجه به اصول و مبانى اسلامى پى ریزى نمود و سالیان درازى در لبنان فعالیت داشت، تا اینکه انقلاب اسلامى ایران پیروز شد، لذا بعد از بیست و سه سال دورى از وطن، به ایران بازگشت و با تمامى وجود، تجربیات ارزنده و طولانى، علمى و انقلابى خود را در خدمت انقلاب اسلامى ایران قرار داد. اولین گروههاى پاسداران انقلاب اسلامى را در سعد آباد آموزش داد، سپس با سمت معاون نخست وزیر، شبانه روز خود را صرف حل و فصل مشکلات کشور نمود. او با بى باکى خود را در میانه صحنههاى خطر مىانداخت، تا هر چه سریعتر و قاطعانهتر مسائل را حل نماید. در جریان ((شهر پاوه)) و هجوم ضد انقلاب، قدرت ایمان، اراده آهنین، فداکارى، شجاعت و عشق وى به انقلاب اسلامى بر همگان آشکار گردید. هنگامى که کردستان در آستانه سقوط حتمى قرار گرفته بود و پاسداران را قتل عام کردند، دکتر چمران با فرمان امام خمینى ((ره))، فرماندهى نیروهاى اسلام را بر عهده گرفت و در زیر باران گلوله به کردستان رفت و در مدت پانزده روز با قهرمانیهاى اعجاب انگیزش که از عمق ایمانش به مبدا و معاد سرچشمه مىگرفت، شهرها، راهها و مواضع استراتژیک کردستان در آستانه سقوط حتمى قرار گرفته بود و پاسداران را قتل عام کردند، دکتر چمران با فرمان امام خمینى ((ره))، فرماندهى نیروهاى اسلام را بر عهده گرفت و در زیر باران گلوله به کردستان رفت و در مدت پانزده روز با قهرمانیهاى اعجاب انگیزش که از عمق ایمانش به مبدا و معاد سرچشمه مىگرفت، شهرها، راهها و مواضع استراتژیک کردستان را متصرف گردید، به طورى که کردهاى مسلمان با شادى و شعف وصف ناپذیرى، به استقبال نیروهاى اسلام شتافتند.
بعد از این پیروزى بى نظیر،، وى از سوى امام خمینى ((ره)) به وزارت دفاع منصوب شد. او در پست جدید، دست به تغییر و تحول بنیادین زد و با پاکسازى ارتش، اقدام به پیاده کردن برنامههاى اصلاحى نمود، تا ارتشى را بوجود آورد، که حافظ و پاسدار انقلاب اسلامى و امنیت و استقلال کشور باشد.
دکتر چمران در انتخابات اولین دوره مجلس شوراى اسلامى، از سوى مردم تهران به نمایندگى برگزیده شد. او پس از انتخاب در مجلس در نیایشى چنین گفت: ((خدایا! مردم آن قدر به من محبت کردهاند و آنچنان مرا از باران لطف و محبت خود سرشار نمودهاند، که راستى خجلم و آن قدر خود را کوچک مىدانم، که نمىتوانم از عهده بر آیم. خدایا! تو به من فرصت ده و توانائى ده، تا بتوانم از عهده بر آیم و شایسته این همه مهر و محبت باشم...))
دکتر چمران مجددا به نمایندگى از طرف امام خمینى ((ره)) در شوراى عالى دفاع منصوب گردید و مامور شد تا به طور مرتب و منظم گزارشى کار ارتش را ارائه نماید.
پس از حمله ناجوانمردانه رژیم بعثى عراق، در تاریخ 31 شهریور سال 1359 به ایران اسلامى، دکتر چمران به حضور رهبر کبیر انقلاب اسلامى، دکتر چمران به حضور رهبر کبیر انقلاب اسلامى رسید و بعد از ارائه گزارش، همراه آیت الله خامنهاى نماینده دیگر امام ((ره)) در شوراى عالى دفاع، به اهواز رفت، گروهى از رزمندگان داوطلب را جمع کرد و ستاد جنگهاى نامنظم را تشکیل داد و با انجام اقداماتى نظیر:
1- تاسیس واحد مهندسى.
2- نصب پمپهاى آب در کنار رود کارون.
3- احداث کانالى به طول بیست کیلومتر و عرض 100 متر.
4- ایجاد هماهنگى بین ارتش، سپاه ونیروهاى داوطلب... و خدمات ارزندهاى در دفاع از کشور و میهن اسلامى نمود.
هنگامى که دشمن به شهر ((سوسنگرد)) یورش آورد، دکتر چمران پیشاپیش یارانش، به سوى شهر رفت، از سنگرى به سنگر دیگرى مىرفت و تیراندازى مىکرد و در همین شهر بود که مجروح گردید، خون گرم او با خاک خوزستان در هم آمیخت، اما با این حال از پاى نشست و با پاى مجروح گردید، خون گرم او با خاک خوزستان در هم آمیخت، اما با این حال از پاى ننشست و با پاى مجروح، بر کامیون دشمن حمله برد و دشمنان از این همه شجاعت و جرات چمران، سخت هراسیدند و فرار کردند، دکتر چمران خود بر کامیون دشمن سوار شد و با لبانى متبسم، که شکوه و عظمت یک مومن واقعى را نشان مىداد، یارانش را به پیروزىهاى بزرگتر نوید داد.
دکتر چمران با همان کامیون خود را به بیمارستان اهواز رسانید و تنها یک شب در بیمارستان بسترى شد و در این شب هم جلسه شوراى فرماندهى در کنار تخت او تشکیل گردید و تصمیمگیرى به عمل آمد. صبح روز بعد با پاى زخمى و عصا زیر بغل، به مقر ستاد جنگهاى نامنظم رفت و چند روز بعد، دست به عملى بى سابقه زد، تا شهر ((هویزه)) را آزاد سازد!
در اسفند ماه 1359 با بدن مجروح به دیدار امام امت ((ره)) شتافت و گزارش وضعیت جنگ را ارائه نمود و نظرات امام را همراه با دعاى خیر او، گرفت و یکسره به سوى تپههاى ((الله اکبر)) رفت و پس از پیروزیهاى چشمگیرى در بستان و سوسنگرد، یک روز در اولین ساعات صبح، هنگامى که از تپهها بازدیده مىکرد و باران خمپارههاى دشمن از هر سو مىبارید، ترکش یکى از خمپارههاى دشمن بعثى، به پشت سر دکتر چمران اصابت کرد و روح پاکش سبکبال و آرام به پرواز در آمد و با کفنى خونین که همان لباس رزمش بود، در تاریخ 31 خرداد ماه 1360 هجرى شمسى، در 49 سالگى به دیار ملکوتیان پرکشید و از میان امت رفت!
پیکر پاک شهید دکتر مصطفى چمران در ((بهشت زهراى تهران)) به کنار سایر شهیدان بزرگوار انقلاب اسلامى به خاک سپرده شد، اما نام و روح بلند او هم چنان جاوید است.
او در سوگند نامه عرفانى خود، با خداوند اینگونه پیمان بسته است:
خدایا به آسمان بلندت سوگند، به سوز دل عاشقان سوگند، به اشک دیده یتیمان سوگند، به جانبازى فدائیان از جان گذشته سوگند، ما دشمن متجاوز را به جهنم مىفرستیم.
دکتر چمران، در اثر تلاش و مبارزه شبانه روزى، به خصوص در زمان جنگ، فرصت جمع آورى نوشتهها و سخنرانیهاى خود را نیافت، اما پس از شهادت او کتابهاى: لبنان، یادنامه اولین سالگرد شهادت... او کتابهاى: لبنان، یاد نامه اولین سالگرد شهادت... و لبنان به روایت امام موسى صدر و دکتر چمران، بسیارى از نامهها و سخنرانیهاى او را، که افکار و اندیشههاى مخلصانه او را منعکس نموده است، به چاپ رساندهاند.
فاجعه شهادت دکتر چمران این مجاهد بزرگ راه خدا، براى جامعه اسلامى آنقدر حساس بود، که امام خمینى ((ره)) پیام تسلیت داد، بسیارى از شخصیتهاى علمى و سیاسى ایران و کشورهاى اسلامى از او تجلیل فراوان به عمل آوردند.