علامه على اکبر دهخدا نویسنده، محقق و شاعر بزرگ قرن چهاردهم به سال 1297 هجرى قمرى در تهران چشم به دنیا گشود، هنوز ده بهار از عمر خود را پشت سر نگذاشته بود که با از دست دادن پدر مهربان خود، به درد سخت یتیمى مبتلا شد .
- اما خوشبختانه مادر دلسوز و دانائى داشت، که در آن شرائط سخت بىسرپرستى کودک را به درس خواندن و تحصیل علم وا داشت، او را نزد عالم بزرگوار شیخ غلامحسین بروجردى برد، تا مدت ده سال علوم صرف، اصول و حکمت را آموخت و چون خانه او در همسایگى خانه آیت الله حاج شیخ هادى نجم آبادى بود، دهخدا در نوجوانى خود از این همسایگى نهایت استفاده علمى را برد و آنگاه وارد ((مدرسه سیاسى)) تهران گردید و به آموختن زبان فرانسه پرداخت.
پس از پایان تحصیل به استخدام وزارت خارجه در آمد و مدت دو سال در اروپا و بیشتر آن را در وین و بخارست انجام وظیفه کرد و در آنجا هم معلومات خود را در زبان فرانسه تکمیل نمود .
بعد از سال 1323 هجرى که به ایران بازگشت خدمات فرهنگى خود را از روزنامه ((صور اسرافیل)) که با همکارى دیگران انتشار مىداد شروع کرد و مقالات پر جاذبه خود را تحت عنوان ((چرند و پرند)) منتشر ساخت . اما به خاطر روح آزادى خواهى همراه با تعداد دیگرى از افراد به اروپا تبعید شد و در حالى که در پاریس و سوئیس زندگى مىکرد، در آنجا هم از خدمات فرهنگى و روزنامه نگارى باز نایستاد و چند شماره ((صور اسرافیل)) را منتشر مىکرد .
پس از بازگشت به ایران در سال 1328 از طرف مردم کرمان و تهران به نمایندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد و در حال نمایندگى همچنان به پخش افکار خود طى مقالات سیاسى و انتقادى ادامه داد .
در زمان جنگ بین المللى اول مدت چهار سال در ((چهار محال بختیارى )) متوارى بود و پس از آنکه به تهران آمد، از کارهاى سیاسى کنارهگیرى کرد و سمت ریاست و استادى ((دانشکده حقوق و علوم سیاسى و اقتصادى)) را به عهده گرفت و تا سال 1320 شمسى در این پست انجام وظیفه مىکرد .
جنگ جهانى دوم شروع شده بود و ایران به وسیله روس، انگلیس و آمریکا اشغال گردیده بود، که دیگر روزگار بازنشستگى دهخدا شروع شده و آنگاه او تمام وقت خود را صرف نوشتن فرهنگ بزرگ و بىنظیر ((لغت نامه دهخدا)) مىکرد . اما نوشتن کتابى به این عظمت و بزرگى کار یک نفر نبود، بدین جهت او تعدادى از استادان و دانشجویان دانشگاه را به کمک گرفت و تا سه ماه قبل از مرگ خود، شبانه روز یادداشت و جمع آورى مطالب این مجموعه بزرگ و پر ارزش را ادامه داد، تا اینکه اسفندماه 1334 شمسى در تهران چشم از جهان فرو بست و در قبرستان ((ابن بابویه)) در شهر رى به خاک سپرده شد .
آثار و تألیفات علامه دهخدا، عبارتند از:
1 لغت نامه دهخدا، که تعداد صفحههاى آن از 26575 صفحه قطع رحلى تجاوز میکند، و امروز که به وسیله دیگران تکمیل گردیده، به پنجاه جلد بزرگ رسیده است .
2 - امثال و حکم، در چهار جلد و 2064 صفحه قطع وزیرى .
3 ابوریحان نامه .
4 ترجمه کتاب ((روح القوانین)) اثر کم نظیر منتسکیو دانشمند معروف فرانسوى .
5 ترجمه کتاب ((سر عظمت و انحطاط روم)) نوشته منتسکیو .
6 تصحیح دیوان ((ناصر خسرو))
7 تصحیح دیوان ((منوچهرى دامغانى))
8 دیوان اشعار دهخدا هم به کوشش دکتر محمد دبیر سیاحتى در 208 صفحه، به سال 1358 شمسى در تهران چاپ و منتشر گردیده است .
9 فرهنگ فرانسه به فارسى .
اما مهمترین تألیف دهخدا همان لغت نامه است ، که فرهنگ جامعى از لغات فارسى، عربى و اروپائى مستعمل در فارسى است .در این کتاب نزدیک به سه میلیون فیش از روى متون معتبر استادان نظم و نثر فارسى و عربى و لغت نامههاى چاپى و خطى و کتب دیگر در رشتههاى تاریخ، نجوم، جغرافیا، طب، هیئت، ریاضى، حکمت، کلام، و غیره فراهم آمده است .
علامه دهخدا مدت چهل و پنج سال به طور مداوم با گروهى از یاران خود براى تألیف این کتاب کوشید، اعلام و اشخاص را در آن گرد آورد و تقریبا محتوى کلیه لغات فرهنگهاى خطى و چاپى مهم فارسى و عربى و لغات ترکى، مغولى، هندى، فرانسوى، انگلیسى و روسى متداول در زبان فارسى را در آن جمع کرد .
در این فرهنگ بزرگ اکثر لغات داراى شواهد مختلف از نظم و نثر است . اضافه بر این علامه دهخدا به قدرى به علم و فرهنگ علاقه داشت که در سال 1334 سازمانى براى تدوین و چاپ لغت نامه در خانه خود تشکیل داد، و سپس در سال 1336 آن خانه را به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران منتقل کرد، تا خدمت علمى و فرهنگى او همچنان پس از مرگ او هم ادامه داشته باشد .
این سازمان هم اکنون جزو مؤسسات دانشکده مذکور به کار تدوین و چاپ مجلدات لغت نامه اشتغال دارد .
قطعهاى از اشعار ((علامه دهخدا)) هم چنین است:
در سلوکم گفت پنهان، عارفى وارستهاى - - نقد سالک نیست، جز قلب خستهاى
از پریشان گوهران آسمان پرسیدمش - - گفت عقدى از گلوى مهوشان بگسستهاى
گفتم این کیوان ببام چرخ هر شب چیست، گفت - - دیده بانى بر رصد گاه عمل بنشستهاى
گفتم اندر سینهها، این توده دل، نام چیست؟ - - گفت ز اسرار نهائى، قسمت برجستهاى
روشنى در کار بینى گفتمش، فرمودنى - - غیر برقى ز اصطکاک فکر دانا جستهاى
در نیازستان هستى، بىنیازى هست اگر - - نیست جز در کنج فکرت، گنج معنى جستهاى
چهره بگشا، کز گشاد و بست عالم بس مرا - - جبههاى بگشادهاى بر ابروى پیوستهاى
گوهر غم نیست جز در بحر طوفان زاى عشق - - کیست از ما اى حریفان، دست از جان شستهاى
دل مکن بد، پاکى دامان عفت را چه باک - - گر به شأنت ناسزائى گفت، ناشایستهاى