ابوالعلاء معرى

 ابوالعلاء معرى، بیست و هفتم ربیع الاول سال 363 هجرى تدر ((معرة النعمان)) نزدیک شهر حلب به دنیا آمد.

هنوز سه سال از عمر او نگذشته بود، که به علت نبودن امکانات درمانى، بر اثر بیمارى آبله، چشم چپ خود را از دست داد و پس از مدتى چشم راستش نیز به سفیدى گرائید و از هر دو چشم به کلى نابینا گردید و زندگى را با دنیائى از تلخیها و سختیها آغاز کرد . ابوالعلاء بارها مى‏گفت:
من از رنگها فقط رنگ سرخ را مى‏شناسم، زیرا در روز بیمارى، که به آبله مبتلا شده بودم، لباس سرخى به تن داشتم.
اما سختى‏ها و گرفتارى‏ها مانع پیشرفت ابوالعلاء نشد و او از همان دوران نوجوانى مشغول آموختن علم و دانش گردید . ابوالعلاء نزد پدر، مادر، پدر بزرگ و گروهى از افراد خانواده خود تحصیل کرد . او به شعر و ادبیات علاقه فراوانى داشت، به طورى که هنوز یازده سال از عمرش نگذشته بود که شعر مى‏سرود، و نابینائى نمى‏توانست او را از بهره جوئى از علماء و دانشمندان باز دارد. حتى نابینائى مانع سیاحت‏ها و گردشهاى علمى او نشد و سفرهائى به طرابلس، لازقیه و سایر شهرهاى سوریه و بغداد نمود .
ابوالعلاء بارها مى‏گفت:
همان طور که افراد، به خاطر بینائى، خداوند را حمد و سپاس مى‏گویند، من هم به خاطر نابینائى خود، خداى را ستایش مى‏کنم.
بارى، هنوز عمرش از بیست سال تجاوز نکرده بود، که با توجه به حافظه فوق العاده‏اش، صاحب نظر در علوم مختلف گردید و به مقام بلند ادبى و فلسفى دست یافت و کتابهاى ارزشمندى از خود به یادگار گذاشت، که اکنون با گذشت یک هزار سال، هنوز هم از عمق و ارزش بالاى علمى و ادبى برخوردار است .
اسامى کتابهاى ابوالعلاء معرى بدین شرح مى‏باشد:
1 - اللزومیات، دیوان بزرگى است، درباره علم نحو، که داراى نهصد صفحه مى‏باشد .
2 سقط الزند، دیوان دیگرى است، که بارها و بارها تجدید چاپ شده است .
3 - وسائل ابوالعلاء مجموعه بزرگى است، که اگر همه آنها جمع آورى شود به هشتصد درس مى‏رسد . این رساله‏ها شبیه به شعر مى‏باشند، قسمتى از آنها نابود گردیده و باقى مانده آنها به صورت کتاب در سال 1894 در بیروت و در سال 1898 در دانشگاه آکسفورد به زبان انگلیسى چاپ شده است .
4 رسالة الغفران .
5 ملقى السبیل .
6 الایک و الغصون .
7 ضوء السقط .
- داستانهاى کودکى مردان بزرگ، ص 84 . ?
ابوالعلاء معرى، در عین حالى که از نعمت چشم محروم بود . در تمام عمر 86 ساله خود، از آموختن علم و دانش باز نایستاد، همواره به طور جدى مطالب علمى را از دیگران مى‏شنید و روى آن فکر مى‏کرد، آنگاه مطالب و نظریه‏هاى خود را براى افراد بازگو مى‏نمود و تألیف مى‏گردید تا آن جا که فیلسوف بزرگ و
((خاتم شاعران)) عصر بنى عباس لقب گرفت.
در سال 449 هجرى هم وقتى این دانشمند بزرگ، در وطن خویش زندگى سراسر رنج و بزرگوارى را بدرود مى‏گفت، بزرگترین تشییع جنازه از او به عمل آمد، دویست قارى قرآن بر مزار او جمع شدند ، چهل و هشت شاعر در سوگوارى او مرثیه‏ها سرودند و جسد این دانشمند کم نظیر را، با عزت و احترام به خاک سپردند .
- داستانهاى کودکى مردان بزرگ، ص 84

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد