نصیحت آدمیزاد

پندهای حکیمانه128- ذکر شریف

ذکر شریف یا حى یا قیوم یا من لا اله الا انت موجب صفاى باطن و حیات دل است و در بسیار گفتن و مداومت آن فواید بسیار. چه فایده از این بیشتر که آدمى به یاد دوست باشد. (131)


129- استعانت به ذکر یونسى

امام صادق (ع ) فرمود: در شگفتم از کسى که اندوهى به او دست دهد و غمى به او روى آورد و به این آیه کریمه فاستجبناله و نجیناه من الغم و کذلک ننجى المؤ منین (ذکر شریف یونسى ) پناه نبرد. (132)


130- فلسفه تحریم ربا

هشام بن حکم از امام صادق علیه السلام از سبب تحریم ربا پرسید. حضرت فرمود: اگر ربا حلال مى بود، مردم تجارات و حرفه هاى مورد نیاز خویش را ترک مى گفتند. پس خداوند ربا را حرام فرمود تا مردم از حرام به سوى حلال و تجارات و خرید و فروش بگریزند... (133)


131- صاحب این قبر دروغگوست !

نقل کرده اند بهلول چوبى را بلند کرده بود و بر قبرها مى زد، گفتند: چرا چنین مى کنى ؟ مى گفت : صاحب این قبر دروغگوست ، چون تا وقتى در دنیا بود دایم مى گفت : باغ من ، خانه من ، ماشین من و... ولى حالا همه را گذاشته و رفته است و هیچ یک از آن ها، مال او نیست !! (134)


132- خوشا به حال آنان

امام صادق علیه السلام نقل مى کند که جبرییل به رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم گفت : خوشا به حال کسى از امت تو که بگوید: لا اله الا الله وحده وحده وحده (135)


133- مراقبت و محاسبت

الهى ! چگونه ما را مراقبت نباشد، که تو رقیبى ؛ و چگونه ما را محاسبت نوبد که تو حسیبى . (136)


134- گشایش هشت در بهشت

شیخ بهایى (رحمة الله ) در کتاب نفیسش موسوم به اربعین ، حدیثى از امام باقر (ع ) نقل کرده که : شخصى به نام شیبه هذلى نزد پیغمبر (ص ) آمد و گفت : اى رسول خدا! من پیر شده ام و سن من بالا رفته است و مرا توانایى به عمل نماز و روزه و حج و جهاد که خود را به آنها عادت داده ام نمانده است ، پس اى رسول خدا! دستورى سبک یادم ده تا خداى مرا از آن بهره رساند. پیغمبر (ص ) فرمود: گفتارت را دوباره بازگو کن ! شیبه سه بار سخنش را بازگو کرد. رسول خدا (ص ) گفت : در گرداگرد تو درخت و کلوخى نیست مگر این که از رحمت تو به گریه افتاد. چون نماز صبح را گزاردى ، ده بار بگو: سبحان الله العظیم و بحمده و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم که البته خداى عزوجل تو را به گفتن آن از کورى و دیوانگى و بیمارى خوره و تنگدستى و نادارى و رنج پیرى نگاه مى دارد. شیبه مى گفت : اى رسول خدا! این از براى دنیاى من است ، از براى آخرت چه باید کرد؟ رسول خدا (ص ) فرمود: بعد از هر نماز مى گویى : اللهم اهدنى من عندک ، و اءفض على من فضلک ، وانشر على من رحمتک و اءنزل على من برکاتک . شیبه این کلمات را بگرفت و برفت . پس رسول خدا (ص ) فرمود: اگر بدین دستور عمل کند و به عمد آن را ترک نگوید، دهاى هشتگانه بهشت به رویش گشوده شود، از هر کدام که خواهد داخل بهشت شود. (137)


135- قرآن کتاب جامع الهى

امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند تعالى در قرآن بیانى براى هر چیز نازل فرمود، به طورى که به خدا قسم ، چیزى از نیاز بندگان را فرو نگذاشته است ، تا بنده اى نتواند بگوید: اى کاش در قرآن ذکر شده بود، جز آن که خدا آن را در قرآن آورده است . (138) امام باقر علیه السلام فرمود: خداوند متعال امت را به هیچ چیز دعوت نفرمود جز آنکه آن را در کتابش نازل و براى رسولش صلى الله علیه و آله و براى هر چیز حدى قرار داد و دلیلى که بر آن دلالت کند، و براى آن کس که از این حد تجاوز کند، حدى مقرر فرمود. (139)


136- ذکر پس از نماز صبح

خداوند متعال سینه ات را طور سینا کند و دیده دلت را به نور لقایش ‍ رشک ضیاءگرداند بزرگان فرموده اند: هر که بعد از نماز صبح و مغرب هفت بار بسم اللهالرحمن الرحیم حول و لا قوة الا بالله العلى لعظیم ، و سىمرتبه سبحانالله و الحمدلله و لا اله الله و الله اکبر بگوید، از جمیع آفات و بلیات در امان خداىتعالى است .


137- با آنچه که دوست دارى محشور مى شوى

(140) در حدیث ریان بن شبیب از امام رضا علیه السلام نقل است که آن حضرت فرمود: اى پسر شبیب ! اگر مى خواهى که به درجات اعلاى بهشت رسى ، با ما باش ! به غم ما غمگین باش و به شادى ما شاد! و بر تو باد ولایت ما! که هر کس سنگى را دوست داشته باشد، خداوند در روز قیامت او را با آن محشور کند. شبى در حشر و معاد خود قکر مى کردم و به نامه اعمال خویش نظر مى افکندم ، و این که چگونه به اعمالم رسیدگى خواهد شد که دیدم چیزى ، لازمه نفسم شده ، با آن محشور گشته و از آن جدا نمى شود، وقتى دقت کردم دیدم کتابى خطى است که آن را به شدت دوست دارم . در این وقت این حدیث را به یاد آوردم که هر کس سنگى را هم دوست داشته باشد با آن محشور مى شود. و کتاب هم مانند، سنگ ، از جمادات است و از این جهت با آن فرقى ندارد. (141)


138- من از امام کاظم (ع ) شرم مى کنم !

وقتى خواجه نصیر الدین ، در بستر مرگ بود به او گفتند: آیا وصیت نمى کنى که پس از مرگ جسدت را به نجف اشرف برند؟ خواجه مى گوید: خیر! من از امام همام ، موسى بن جعفر علیه السلام شرم دارم که فرمان بدهم پس از مرگ ، جسدم را از زمین مقدس آن بزرگوار خارج کرده ، به جایى دیگر منتقل کنند. (142)


139- سرى همچون الاغ

از پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم روایت شده است که : هر کس ‍افعال نمازش جز آنچه باشد که امام در نماز انجام مى دهد. باشد، با سرى چون الاغمحشور مى شود.


140- قواى انسان و هدف آن

(143) افلاطون مى گوید: اما آن کس که هدفش در دنیا، تنها لذت طلبى به وسیله خوردنى و نوشیدنى ها و... است که ثمره و نهایت آنها چیزى جز بوى بد نیست و نیز جماع و لذت جنسى ، پس نفس عقلیه او توان و مجال تشبه به یارى تعالى را نمى یابد. سپس افلاطون قوه شهویه انسان را به خوک و قوه غضبیه اش را به سگ و قوه عقلیه را به فرشته تشبیه کرده ، مى گوید: کسى که شهوت بر او غلبه کند و هدفش ارضاى آن باشد، مانند خوک است ، و آن که قوه غضبیه بر او چیره شود، چون سگ ، و کسى که قوه نفس عقلیه بر او غالب باشد و بیشتر اوقاتش به فکر و شناخت حقایق اشیا سپرى شود، مسایل سخت علمى را از ذهن بگذراند، انسان فاضلى است که شبیه بارى تعالى است ؛ چون آنچه در بارى تعالى یافت مى شود عبارت است از: حکمت ، و قدرت و عدالت و نیکى و زیبایى و حقیقت . (144)


141 کفاره غیبت

از ابو عبدالله ، امام صادق علیه السلام نقل است : پیامبر صلى الله علیه و آله را پرسیدند که کفاره غیبت چیست ؟ فرمود: هر گاه به یاد شخصى که غیبتش نموده ، اقتدا، براى او از خداوند طلب غفران کند. (145)


142 حق الیقین

نظر آقا در توحید باید خیلى بلند باشد که توحید نه فقط یکى گفتن است ؛ بلکه یکى دیدن است . بکوش تا درجه درجه به علم الیقین بلکه به عین الیقین راه ؛ بلکه به حق الیقین راه بیابى که او است و او است . (146)


143 شرور از ما است نه از او

آقا بداند که از او جز خیر و نیکى نیابد و شرور از ما است نه از او ما اءصابک من حسنة فمن الله و ما اءصابک من سیئة فمن نفسک . (147)


144 برترین جزء عبادت

امام باقر علیه السلام فرمود که : رسول خدا (ص ) فرمود: العباد سبعون جزءا اءفضلها طلب الحلال ؛ (148) عبادت هفتاد جزء است ، برترین جزء آن طلب حلال است .


145 معراج مومن

معراج نردبان است و نماز معراج مؤ من و قربان کل تقى است .


146 تحدى طلبى

خداوند سبحان در قرآن کریم مى فرماید: و ان کنتم فى ریب مما نزلنا على عبدنا فاءتوا بسورة من مثله وادعوا شهدائکم من دون الله ان کنتم صادقین ؛ اگر در شک هستید از آنچه بر بنده خود فرستادیم ، پس یک سوره مانند آن بیاورید و بخوانید شاهدهایى که دارید غیر خدا اگر راست مى گویید.


147 نام خوب براى فرزند

پیشوایان دین فرمودند: براى فرزند نام خوب بگذارید تا در بزرگى از نام خود شرمنده نباشد. وصى بلافصل ، امام کل (ع ) فرمود: فرزند بر پدر حقى و پدر بر فرزند حقى دارد. حق پدر بر فرزند این است که پدر را در هر چیز جز در نافرمانى خداوند سبحان فرمان برد و حق فرزند بر پدر این است که نام نیکو بر وى گذارد، و نیکو ادبش کند، و قرآن یادش دهد. (149)


148 اسم اعظم

روزى امیر مؤ منان قل هو الله احد را قرائت فرمود و چون از آن فارغ شد فرمود: یا هو یا من لا هو اغفرلى و انصرنى على القوم الکافرین . ایشان در روز جنگ صفین همین را مى خواند و حمله مى برد. عمار یاسر پرسید: اى امیر مؤ منان ! این کنایات چیست که مى گویى ؟ فرمود: اسم اعظم و پایه توحید خداست . آن گاه قرائت کرده است شهد الله انه لا اله الا هو و نیز آخر سوره حشر را، سپس از مرکب خود پیاده شد و چهار رکعت نماز، قبل از زوال ظهر خواند. (150)


149 دو ملک

انس بن مالک نقل کند که رسول خدا (ص ) فرمود: خداى تعالى ، بنده اش را دو ملک ، وکیل فرموده است که بر او بنویسند. پس چون بمیرد، گویند: پروردگارا! بنده ات ، فلانى را میراندى ؛ پس حال به کجا رویم ؟ خداوند فرماید: آسمانم پر است از ملایک که مرا عبادت کنند و زمینم پر از خلق که مرا فرمان برند. به قبر بنده ام روید و من را تسبیح و تکبیر و تهلیل گویید و آن را تا روز قیامت در زمره حسناتش به کتابت آورید. (151)


150 چه قساوت و غفلتى !

گورکن ها که پشت هم روزانه چه قدر مرده ها را در قبر مى گذارند خودشان چه قدر قساوت و غفلت دارند. گویا این گونه شغل هاى بنده و جنابعالى و گورکن قساوت و غفلت مى آورد و انسان بدان ها معتاد مى شود. خداى متعال عاقبت را خیر کند. (152)


151 عبد شکور

جناب ابن بابویه قدس سره در من لایحضر از کشاف حقائق امام به حق ناطق جعفر بن محمد الصادق علیهم السلام روایت کرده است که حفص بن بخترى از آن حضرت نقل کرده است که نوح نبى علیه السلام در هر صبح و مساء ده بار این دعا را مى خواند، از این رو عبد شکور نامیده شده است : اللهم انى اشهدک انه ما اصبح و اءمسى بى من نعمة و عافیة فى دین اءو دنیا فمنضکوحدک لا شریک لک ، لک الحمد و لک الشکر بها على حتى ترضى و بعد الرضا (153)


152 معیار حق

(154) قرآن معیار حق و میزان صدق و اصل در معارف است و میزان هر چیزى به حسب آن مى باشد؛ پس وقتى که روایتى را قرآن امضا نکند، اگر از کتب اربعه هم باشد، نمى شود آن را اخذ کرد. (155)


153 دشمن ترین دشمنان

سعدى در باب هفتم گلستان گوید: بزرگى را پرسیدم از معنى این حدیث که اعدى عدوک نفسک التى بین جنبیک ؟؛ گفت به حکم آنکه هر آن دشمنى را که بر وى احسان کنى دوست گردد. مگر نفس را که هر چند مدارا بیشتر کنى مخالفت زیاده کند. (156)


154 طهارت باطنى و ظاهرى

ظاهرت باید طاهر باشد تا توانى ظاهر قرآن را مس کنى و باطنت باید پاک باشد تا توانى باطنش را دریابى لایمسه الا المطهرون . (157)


155 پندى به خویشتن

حبیبم ! حسنا! خردمند پرهیزگار از مرگ هراس ندارد، مرگ او را زیان نرساند بلکه سود دهد، گویم که نمرد زنده تر شد! حکیمان گفته اند که : اگر نفس را مشغول ندارى ، او تو را به خود مشغول مى کند. مى گفتند: روح از پر خوردن جسم مى شود و جسم از کم خوردن روح مى گردد. (158)


156 اسماء الله چون دفینه هایند

حضرت امام به حق ناطق جعفر بن محمد الصادق علیهما السلام - فرموده است که : بدانید اسماء الله به منزله دفائن اند و عدد به منزله ذراع آن مساحت ، اگر ذراع کمتر فرا نهى به دفین نرسى و اگر زیاده بگیرى نیز نرسى ؛ بلکه درگذرى . (159)


157 قرآن و شب قدر

در لیالى قدر قرآن به دل کن ، نه فقط قرآن به سر، که اولى جوهر ذات تو گردد دومى خارج از گوهر تو است . (160)


158 سزاوار گریه کیست ؟

باید به آنانى که بر غم و اندوه باطنى خود و هر چیزى دیگر مى گریند، گفته شود که شایسته است بیشتر بر کسى که از نفس خود غافل است و در شهوات حقیر و پست و فرومایه اى که او را به بدبختى و گمراهى مى کشانند فرو رفته است ، گریه و زارى کنند. شهوات و امیالى که طبع او را به طبع بهایم مایل مى گردانند و از او بخواهند که به این امر شریف اشتغال جوید و خالصانه به آن پرداخته ، تا توان دارد به تزکیه و پالایش خود اقدام نماید. چه پاکى و طهر حقیقى ، پاکى نفس است ؛ نه پاکى ظاهرى و جسمانى . از این رو شخص عالم و حکیم میرزا، که خداى خود را عبدى فرمانبردار بوده ، ولى بدنش به بوى بد آلوده است ؛ حتى در نظر جاهلان نیز، از نادانى که ظاهر خود را به مشک و عنبر معطر نموده است ، بهتر است از فضیلت شخص ‍ متعبد که از دنیا و لذات دنى آن احتراز مى جوید، این است که همه جاهلان و نابخردان ، و بزرگوارى اش اعتراف دارند و بدو احترام مى گذارند و شادمان مى گردند خطاى شان را بدانان ، تذکر دهد؛ جز آن کس که خود را مسخره کرده باشد. پس اى انسان جاهل ! آیا نمى دانى که اقامتت در این عالم همچو لحظه اى ، سپرى خواهد شد،و آن گاه به عالم حقیقى خواهى رفت و در آن جا، جاودانه خواهى ماند؟!. (161)


159 هر توبه برابر و بازگشت است ؟

(162) علامه ، سید محمد حسین طباطبایى (ره ) درباره توبه مى فرماید: توبه در لغت به معناى بازگشت است ، و توبه از بنده ، برگشت اوست به سوى پروردگارش با پشیمانى و بازگشت از سرپیچى ، و از جانب خداوند نیز توفیق وى به توبه یا آمرزش گناه او، مکرر گفته شد که هر توبه از بنده به سوى خدا، مساوى با دو برگشت خداوند به سوى بنده مى باشد - به حسب بیان قرآن - زیرا توبه یک عمل پسندیده اى است که محتاج به نیروست و نیرو دهنده هم خداست . پس توفیق کار خیر را اول خداوند عنایت مى کند تا بنده قادر به توبه مى شود و از گناه خود بر مى گردد، و سپس وقتى موفق به توبه شد، محتاج تطهیر از آلودگى گناهان و آمرزش ‍ است ؛ آنجا که نیز بار دیگر مشمول عنایت و رحمت و آمرزش خدا قرار مى گیرد. این دو عنایت برگشت خدا، همان دو توبه اى هستند که توبه بنده را در میان گرفته اند. قرآن مى فرماید: ثم تاب علیهم لیتوبوا و این نیز توبه دومى است ، و در میان این دو، توبه بنده قرار مى گیرد. (163)


160 دل عاشق به پیغامى بسازد

تن به دنیا دار و دل به مولا، تا نام و مونست شود و پیغام او آرامشت دهد که دل عاشق به پیغامى بسازد و حقیقت کشف این است که میان دل و دلدار حجاب نبود. جهد کن که در همه حال سرت با یار باشد نه در کوچه و بازار، به خصوص در هنگام نماز که المصلى یناجى ربه و مناجات بین دو کس است ، بنگر تا با که نجوى دارى و دو بودن چگونه است ؟ (164)


161 دعاى غریق

عبدالله سنان گفت : امام صادق علیه السلام فرمود: به زودى شبهه اى به شما مى رسد، پس بدون علمى ؛ یعنى پرچم و نشانه اى راهنمایى کند و بدون پیشوایى هدایت نماید و مى مانید، از آن شبهه رهایى نمى یابد مگر کسى که دعاى غریق بخواند. گفتم : دعا غریق چگونه است ؟ فرمود: مى گویى : یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ! ثبت قلبى على دینک . من گفتم : یا مقلب القلوب و الاءبصار. امام فرمود: البته خداى عزوجل مقلب القلوب و الابصار است و لکن چنانکه مى گویم بگو: یا مقلب القلوب ! ثبت قلبى على دینک . (165)


162 مقیم حریم حرم باش !

دست توسل به دامن حجت حق ولى عصر امام زمان دراز کن و صمیمانه بگو:

به روى ما زن از ساغر گلابى
که خواب آلوده ایم اى بخت بیدار
سرور گرامیم ! ماه مبارک رمضان ، ماه امساک و سحر خیزى و شب زنده دارى و قدر یافتن و قرآن شدن و سرمشق گرفتن در پیش است ، از هم اکنون که ماه شعبان و میقات شهر الله است غسل توبه کن و به لباس وفا و ولا از دل و جان محرم شو و از صمیم قلب لبیک لبیک گو و در خویشتن سفرى کن و گرد کعبه عشق طواف کن که دستى از غیب برون آید و کارى بکند. (166)


163 انگیزه عبادت

عبادت ، آن لذت روحانى است که انسان در تعقلش ، بلکه فوق مقام تعقل در شهودش مى یابد. انسان کامل و آگاه چرا خودش را به لذایذ ناپایدار محدود و مقید کند؟ او چرا به دنبال لذت اءبدى جاویدانى غیر متناهى نبوده باشد؟ (167)


164 خرامیدن در باغ هاى بهشت

پیامبر اکرم فرمود: در باغهاى بهشت بخرامید! پرسیدند: باغ هاى بهشت چیست ؟ فرمود: ذکر خدا در صبح و روز. پس به یاد و ذکر خدا باشید. هر کس که خواهد بداند، چه قدر منزلتى نزد خداى دارد، بنگرد که قدر و منزلت خداى نزد او چقدر است ؟ چون خداوند بنده اش را همان اندازه قدر مى نهد، که بنده او را. بدانید که بهترین و پاکیزه ترین و والاترین اعمال ترین نزد خداوند، و بهتر از هر چیزى که خورشید بر آن تابیده است ، ذکر و یاد خداوند سبحان است . خداى تعالى فرموده است : من همنشین کسى هستم که به ذکر و یاد من باشد و چه منزلت و ارزشى بالاتر از همنشینى با خداى سبحان . (168)


165 خوى نیکو

الهى ! رویم را نیکو کردى ، خوبم را هم نیکو گردان ! (169)


166 سیر در خویشتن

از انفس باید در آفاق سیر کرد، و از خودت باید راه به آفاق بیایى و جز خودت راهى ندارى . (170)


167 تفاوت توبه عارف و زاهد

توافل ، کفاره عدم قبولى فرایض است که انسان خوف عدم قبولى فرایضش دارد که زاهدان از گناه توبه کنند، عارفان از عبادت استغفار و آنکه ترک نوافل مى کند باید بسیار از خود راضى و بى باک باشد. (171)


168 محروم از نماز شب

امام صادق علیه السلام فرمود: چون مرد گناه کند، از نماز شب محروم گردد و عمل زشت ، از چاقویى که در گوشت فرو رود، سریع تر در کسى که مرتکب آن شده ، فرو مى رود. (172) (173)


169 سرمایه همه سعادت ها

سرمایه همه سعادت ها واهم واجبات معرفت نفس ؛ یعنى خود شناسى است ، و آنکه خود را نشناخت عاطل و باطل زیست و گوهر ذاتش را تباه کرد و براى همیشه بى بهره ماند. هیچ معرفت نفس به کار انسان نمى آید. انسان کارى مهم تر از خود سازى ندارد و آن مبتنى بر خود شناسى است . سقراط خود شناسى و اخلاق را از همه مهم تر مى شمرد. گویند وقتى از کنار معبد دلف ، عبور مى کرد دید بالاى آن نوشته است : خود را بشناس ! همین کلام را اساس فلسفه خود قرار داد. سقراط در مقابل دانشمندان طبیعى گفت : بیهوده در شناختن موجودات خشک و بى روح رنج میر! بلکه خود را بشناس که شناختن نفس انسان بالاتر از شناختن اسرار طبیعت است . (174)


170 با قلبش خدا را دید

محمد بن فضیل مى گوید: از ابوالحسن علیه السلام پرسیدم : آیا رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم خداى عزوجل را دید؟ فرمود: آرى ! با قلبش او را دید. مگر این آیه را نشنیده اى . ما کذب الفؤ اد ما راى ؛ یعنى او را با چشم ندید، بلکه از قلب و فؤ اد دید. (175)


171 بخشش گناهان

در کتاب شریف و گرانسنگ کافى ، از ابن وهب نقل است که مى گوید: شنیدم که ابو عبدالله ، امام صادق علیه السلام فرمود: چون بنده توبه نصوح کند، خداوند او را دوست بدارد، و در دنیا و آخرت ، (گناهان ) او را بپوشاند. پرسیدم : چگونه گناهان او را مى پوشاند؟ فرمود: گناهانش را که دو ملک نوشته اند، از یادشان ببرد، و اعضاى بدنش ‍ را وحى فرماید که گناهانش را پنهان کنید، و به مواضعى از زمین (که در آنها گناه کرده است ) وحى فرماید که گناهانى که در شما مرتکب شده ، کتمان کنید. پس او به لقاى خداى رود، در حالى که چیزى بر گناهانش گواهى ندهد. (176)


172 تخم سعادت

در توحید باید مراقبت را تقویت کرد، مراقبت تخم سعادت است که در مزرع دل کاشته مى شود و سایر آداب و اعمال پروراندن آن است . مراقبت ، کشیک نفس کشیدن و همواره در حضور بودن است . حدیث نفس مزاحم با مراقبت است ، این سخن دل نشین امام صادق (ع ) را باید بر دل نشاند: القلب حرم الله فلا تسکن فى حرم الله غیر الله . (177)


173 ذکر مجرب

آقاى من ! در نزد اولیاء الله مجرب است که اکثار ذکر شریف یا حى یا قیوم یا من لا اله الا انت موجب حیات عقل است . وقتى با خدایت خلوت کن که بدن استراحت کرده باشد و از خستگى به در آمده باشد و در حال امتلاء و اشتهاء نباشد، در آن حال با کمال حضور و مراقبت و ادب مع الله ، خداوند سبحان را بدان ذکر شریف مى خوانى ، عدد ندارد، اختیار مدت با خود جنابعالى است ، مثلا در حدود بیست دقیقه یا بیشتر و بهتر این که کمتر از یک اربعین نباشد، بیشترش چه بهتر. (178)


174 ثمره خرد

انسان کارى مهم تر از خودسازى ندارد و ساختن هر چیز را مایه به حسب آن چیز لازم است ، مثلا دیوار را سنگ و گل باید و انسان را علم و عمل . انسان تا به لقاء الله نرسیده است به کمال مطلوبش نایل نشده است و لقاءالله به معنى اتصاف انسان به اوصاف الهى و تخلق او به اخلاقى ربوبى است . بابا افضل را کلامى کامل را در این باب است . که عالم درختى است که بار و ثمره او مردم است و مردم درختى است که بار و ثمره وى خرد است و خرد درختى است که ثمره او لقاى خداى تعالى است . (179)


175 برترین خرد

برترین خرد، شناسایى آدمى به نفس خود است ، پس هر که خود را شناخت با خرد است و آنکه خرد را نشناخت گمراه است . (180)


176 نکاتى مفید

در این ماه مبارک نامه نکته اى چند از دفتر نکاتم که از کلک این بنده نگارش یافت به عنوان ذکرى اهدا مى شود امید است که سود بخشد: نکته 1- جزا، نفس عمل است هل یجزون الا ما کانوا یعملون (181) 2- قیامت با تو است نه در آخر طول زمانى ، رسول الله (ص ) به قیس بن عاصم فرمود: ان مع الدنیا آخرة 3- ملکت با عالم ملک است و خیالت با عالم مثال و عقلت با عالم عقول ، قابل حشر با همه اى و داراى سرمایه کسب همه ، صادق آل محمد (ص ) فرمود: ان الله عزوجل خلق ملکه على مثال ملکوته و اسس ملکوته على مثال جبروته ، لیستدل بملکه على ملکوته و بملکوته على جبروته . درست بخوان و درست بدان ! 4- سفرنامه معراج رسول خدا (ص ) شرح اطوار بشر است . 5- انسان چون با اصل خود انس گرفت آن مى شود. 6- تا گم نشدى چیزى در تو پیدا نشود. 7- تا بیننده و گیرنده نشدى انسان نیستى . 8- انسان کارخانه و دستگاهى است که هوا از عوالم ملک عکسبردارى مى کند و هم از ملکوت ، اولى را بالا مى برد و دومى را تنزل مى دهد بى تجافى و همه را در گنجینه سرش و عیبه درج مى کند، درست بنگر تا به حقیقت کریمه لآکلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم برسى . (182) 9- بینشم از تن نیست که دیگر جانوران و رستنى ها و هر چه را آخشیج است در آن انبازند، از روانى است که از آن من است ، پس نه تن جاى روان است و نه روان جاى تن وگرنه در اندازه او بودى و دانستى که نیست ، تن بر خاک است و روان بر فراز خاک . این سخن کوتاه در نزد دانا بسیار بلند است . 10- از خاموشى گفتار زاید و از اندیشه کردار. 11- آن چه در احوال و اطوار سالک در خواب و بیدارى عایدش مى شود میوه هایى است که از کمون شجره وجودش بروز مى کند. 12- گرسنگى و تشنگى دائند و غذا و آب دوا، دوا را تا چه اندازه باید خورد. (183)


177 برادرم به فکر خود باش !

برادرم ! به فکر خود باش و از خویشتن غافل مباش و همواره کشیک نفس ‍ بکش و کشیک نفس کشیدن کشکى نیست ، از خداوند توفیق بخواه ، با ابناى روزگار بساز و مرد تحمل باش و به مثل معروف که چه خوش مثلى است : آسیا باش درشت بستان و نرم باز ده ! مرد فکر باش که فکر، لب عبادت است . مناجات و راز و نیاز با دوست را قطع مکن قل ما یعبوا بکم ربکم لولا دعاءکم . (184) (185)


178 شب زنده دارى

حق تعالى فرموده است : ان ناشئة اللیل هى اءشد وطا و اقوم قیلا # ان لک فى النهار سبحا طویلا ؛ (186) هر آینه شب هنگام از بستر برخاستن موافقت زبان و دل را افزاینده تر است و بیان سخن را استوار دارنده تر که کارهاى تو در روز بسیار است .


179 تمناى دوست از دوست

آقاى من ! باید با تاءنى و رفق و مدارا به راه بود، نه با سرعت و اضطراب . جسارة عرض مى کنم هیچ چیز از خدا جز خدا مخواه که چون صد آمد نود هم پیش ماست ، از تو حرکت از خدا برکت . (187)


180 خنک حاجى که ناجى باشد!

الهى ! خانه کجا و صاحب خانه کجا؟ طائف آن کجا و عارف این کجا؟ آن سفر جسمانى است و این روحانى ؛ آن براى دولتمند است و این براى درویش ؛ آن اهل و عیال را وداع کند و این ماسوا را؛ آن ترک مال کند و این ترک جان ؛ سفر آن در ماه مخصوص است و این را همه ماه ، و آن را یک بار است و این را همه عمر؛ آن سفر آفاق کند و این سیر انفس ؛ راه آن را پایان است و این را نهایت نبود؛ آن مى رود که برگردد و این مى رود که از او نام و نشانى نباشد؛ آن فرش پیماید و این عرش ؛ آن محرم مى شود و این محرم ؛ آن لباس احرام مى پوشد و این از خود عارى مى شود؛ آن لبیک مى گوید و این لبیک مى شنود؛ آن تا به مسجدالحرام رسد و این از مسجد اقصى بگذرد؛ آن استلام حجر کند و این انشقاق قمر؛ آن را کوه صفاست و این را روح صفا؛ سعى آن چند مره بین صفا و مروه است و سعى این مره در کشور هستى ؛ آن هروله مى کند و این پرواز؛ آن مقام ابراهیم طلب کند و این مقام ابراهیم ؛ آن آب زمزم نوشد و این آب حیات ؛ آن عرفات بیند و این عرصات ؛ آن را یک روز وقوف است و این را همه روز؛ آن از عرفات به مشعر کوچ کند و این از دنیا به محشر؛ آن درک منى آرزو کند و این ترک تمنى را؛ آن بهیمه قربانى کند و این خویشتن را؛ آن رمى جمرات کند و این رجم همزات ؛ آن حلق راس کند و این ترک سر؛ آن را لافسوق و لا جدال فى الحج است و این را فى العمر؛ آن بهشت طلبد و این بهشت آفرین ؛ لاجرم آن حاجى شود و این ناجى ؛ خنک آن حاجى که ناجى است ! (188)


181 نظر پاک تواند رخ جانان دیدن

الهى ! دهن آلوده را با کتابت چه کار که لا یمسه الا المطهرون واى بر آن مرشدى که دهنش پلید است ؛ چه آن نارشید خود شیطان مرید است ؛ اگر در آشکار با یزید است در پنهان باید یزید است . (189)


182 توصیه به قرائت و طهارت

قرائت قرآن مجید در شب و روز ترک نشود، هر چند به قدر پنجاه آیه بوده باشد. طهارت را حفظ کنید؛ حتى با طهارت بخوابید. (190)


183 چگونگى خواندن قرآن

امام صادق علیه السلام فرمود: قرآن را با لحن عرب ، بدون غلط قرائت کنید، زیرا که قرآن عربى است . (191)


184 دنیا زنى است عشوه گر و دلستان

حبیبم ! حسنا! دنیا به مثل زنى زیبا و آراسته است ، از مکر زنان اگر آگاهى ، از مکر دنیا ایمن باشد! با مردم باش و بى مردم باش ، نه مى شود با مردم بود، نه مى توان بى مردم . خداى نور حضرت دهاد و سوز و شورت را افزون کناد که از این بنده شرمنده دستور نماز شب خواستى . (192)


185 آموختن همت از کبوتر

جناب آخوند ملا حسینقلى بعد از بیست و دو سال سیر و سلوک نتیجه گرفت و به مقصود رسید و خود آن جناب گفت در عدم وصول به مراد بودم ، دیدم کبوترى بر زمین نشست و پاره نانى بسیار خشکیده را به منقار گرفت و هر چه نوک مى زد خورد نمى شد، پرواز کرد و برفت و نان را ترک گفت . پس از چندى بازگشت به سراغ آن تکه نان آمد باز چند بار آن را نوک زد و شکسته نشد، باز برگشت و بعد از چندى آمد و بالاخره آن تکه نان را با منقارش خرد کرد و بخورد، از این عمل کبوتر ملهم شدم که اراده و همت مى باید. در دیوان این کمترین آمده است که :

قدم اول این مرحله خوف و رجا
باید از ترک سرت برگ سفر ساز کنى
همت و خضر ره و بنیت در حد سوا
سان تثلیث در انتاج نظر باز کنى (193)


186 نزول بلاى دردناک

امام صادق (ع ) فرمود: در خانه اى که خوانندگى (غناء) مى شود، از نزول بلاهاى دردناک ایمن نیست و دعا مستجاب نمى شود و فرشتگان نازل نمى شوند و خداى متعال از اهل خانه اعراض نموده و روى رحمت برگردانیده است . (194)


187 مستحق مشایعت فرشتگان گردیدن

از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که پیامبر بر جنازه سعد بن معاذ نماز خواند و فرمود: نود هزار فرشته که در میان شان جبرییل حاضر بود در نماز او شرکت جستند. از جبرییل پرسیدم : به چه علت استحقاق یافته است که شما بر او نماز گزارید. گفت : او سوره قل هو الله را دایم ، چه ایستاده و چه نشسته ، و چه پیاده و چه سواره و در حال رفتن و آمدن مى خواند. (195)


188 شخص زیرک

زیرک کسى است که خود را شناخت و کارهایش را خالص ‍ گردانید.(196)


189 مسافر تائب را بپذیر!

الهى ! تو خود گواهى که در عصر سلخ شهر الله مبارک هزار و سیصد و نود، چنان حسرتى بر این بنده مستولى شد که گوشه هاى چشمم با ناودان بهارى برابرى مى کرد و آه هاى آتشینم جهنم سوز بود، که بیداران در این ماه رستگار شدند و این خفته زیانکار. این حسرت یک ماه بود، با حسرت یک عمر چه باید کرد!؟ امشب که لیله چهارشنبه بیست و سوم شوال المکرم هزار و سیصد و نود است ، از دل و جان توبه کرده ام و صمیمانه به سوى تو رخت بسته ام ، یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله ، مسافر تائبت را بپذیر و توفیقش ده که که بر عهد استوار باشد و همواره محو دیدار باشد! (197)


190 باز هم شکر!

در خواب سنگین بودم و دیر بیدار شدم ، باز شکرت که بیدار شدم . (198)


191 عبادت محبانه

خوشا به حال کسى که عبادت محبانه دارند! (199)


192 بهترین سرمایه سالک

شیخ اجل پور سینا در مقامات عارفان اشارات ، فکر لطیف و عشق عفیف را در ریاضت نفس قوى ترین سبب براى تلطیف سر، و اعداد به وصول عشقى حقیقى که بهترین سرمایه سالک در تقرب به حسن مطلق است دانسته است . (200)


193 همتم بدرقه راه کن !

الهى ! یک عمر امروز را به فردا بردم ؛ توفیقم ده که حال فردا را به امروز آورم ! (201)


194 خطاب به نفس مطمئنه

حق سبحانه مى فرماید: یا اءیتها النفس المطمئنه # ارجعى الى ربک راضیة مرضیة # فادخلى فى عبادى # وادخلى جنتى ؛ (202) اى روح آرامش یافته ! خشنود و پسندیده به سوى پروردگارت باز گرد و در زمره بندگان من داخل شو و به بهشت من درآى .


195 اگر دلش با خدا بود...!

روایت است که مردى در مسجد مدینه به نماز ایستاده بود و با ریشش ‍ بازى مى کرد،رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: اگر دلش با خدایش ‍ باشد با ریششبازى


196 احترام به مادرنمى کند.

(203) امام زین العابدین علیه السلام ، نسبت به مادرش بسیار نیکوکار بود؛ به طورى که به او گفتند: تو نسبت به مادر، از همه کس نیکوکارترى ، ولى نمى بینیم که با او در یک ظرف غذا بخورى ! امام در جواب فرمود: چون ترسم که دستم را به سوى چیزى برم که مادرم قصد خوردن آن را داشته است و او را ناراحت کنم . (204)


197 قرب با فرایض

خداوند عزوجل فرموده است : بنده ام ! با چیزى بهتر از آنچه که بر او واجب نموده ام ، به من تقرب نجوید. او همواره به واسطه فرایض به من تقرب جوید؛ تا این که او را دوست بدارم و هنگامى که دوستش بدارم ، او گوشم شود که با آن بشنوم و چشمم شود که با آن بینم و... (205)


198 تاءثیر قرائت آیة الکرسى

دست بر بینندگان مى گذارى و آیة الکرسى را براى حفظ نور چشم مى خوانى ، در این حال نفس ناطقه گوهر آن سویى از توجه به ملکوت نیرو مى گیرد، و به تصور و تعمل و انشاء خود در قوى و محال آنها و در اعضاء و جوارح خود اثر مى گذارد که توجهات و تصورات نفسانى را در بدن و قوى و احوال آن تاءثیرى بسزا است ، فافهم . (206)


199 بندگان خاص خدا

بندگان خاص خود چنین کسانى اند: 1- با تواضع در زمین حرکت مى کنند؛ 2- آن گاه که جاهلان اینان را به عتاب خطاب مى کنند یا سلامت نفس و زبان خوش جواب مى دهند؛ 3- شب ها را به عشق خدا و براى رضایت او به سجده و قیام سپرى مى کنند؛ 4- دایم با دعا و تضرع مى گویند: پروردگارا! عذاب جهنم را از ما دور کن که بد عذابى است و جهنم بد منزل و بد سرانجامى است ؛ 5- در انفاق کردن اسراف نمى کنند و میانه روى را پیشه خود مى سازند؛ 6- براى خدا شریک قائل نمى شوید و فقط خداى را مى خوانند؛ 7- از قتل و جنایت که خدا آن را حرام کرده است ، پرهیز کنند؛ 8- هرگز گرد عمل زشت زنا نمى گردند که هر کس مرتکب این عمل زشت شود، کیفر جاودانه اش را خواهد دید و در قیامت عذابش دو چندان خواهد شد، مگر کسانى که توبه کنند و اعمال نیکى انجام دهند که در این صورت ، خداوند گناهان آنان را به ثواب مبدل خواهد کرد و هر کس توبه کند؛ البته خداوند توبه اش را مى پذیرد؛ 9- به ناحق شهادت نمى دهند؛ 10- هرگاه به کار بیهوده و زشتى از مردم هرزه بگذرند، بزرگوارانه از آن در گذرند؛ 11- هرگاه متذکر آیات الهى شوند، همچون کوران و کران از کنار آن نمى گذرند؛ بلکه با دلى آگاه و چشمى بینا آن را مشاهده کرده و در آن تاءمل مى کنند تا به مقام معرفت و ایمان شان افزوده شود. 12- به هنگام دعا با خداى خود مى گویند: پروردگارا! از همسران و فرزندان ما کسانى را قرار ده که مایه روشنى چشم ما شوند و ما را سر خیل پاکان جهان و پیشواى پرهیزگاران قرار بده ! پاداش صبر چنین بندگانى قصرهاى بهشتى خواهد بود که در آن جا با سلام و درود و شادمانى با یکدیگر ملاقات مى کنند و در بهشت زیباى براى ابدیت و همیشه (جاودان ) خواهند بود. اى پیامبر! به امت بگو: اگر دعا و ناله و زارى تان نبود، خدا به شما هیچ توجه و اعتنایى نداشت ؛ زیرا شما در گذشته آیات خدا و پیامبران الهى را تکذیب کرده اید و این تکذیب ، دامان شما را خواهد گرفت و از شما جدا نخواهد شد (پس با دعا آن را جدا کنید. (207)


200 آنچه در عرفان عملى مهم است !

آن چه در عرفان عملى مهم است سه چیز است : الف - طهارت و دوام آن ب - همت ج - استقامت (208)


201 استشاره و استخاره

امام محمد تقى علیه السلام از على بن ابى طالب علیه السلام روایت مى کند که حضرت فرمود: رسول خدا صلى الله علیه و آله مرا به یمن فرستاد؛ پس به وصیت ، مرا گفت : اى على ! هر کس استخاره کند ضرر نکند و هر کس استشاره کند پشیمان نشود. اى على !... به نام استعاذه کن ! چرا که خداوند متعال ، بسم الله را بر امت من در صبحگاهان مبارک گردانید. و مى فرمود: هر کس در راه خدا براى خود دوستى برگزیند، خداوند در بهشت براى او خانه اى برگزیند. (209)


202 والاترین خصلت مومن

خداوند در قرآن مى فرماید: کلوا واشربوا و لا تسرفوا انه لا یحب المسرفین ؛ بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید، به راستى خداوند اسراف کنندگان را دوست ندارد. (210) اى دوست من ! دان پرخورى بدون شک ، قلب را مى میراند و نفس را سرکش و طغیانگر بار مى آورد، بدان که گرسنگى بالاترین خصلت مؤ من است .


203 وسیله ترک هواى نفس

یحیى بن معاذ چه زیبا گفته است : اگر ملایک هفت آسمان را شفیع قرار دهى و بیست وچهار هزار پیامبر و جانشینان آنها و همه کتاب هاى الهى را واسطه قرار دهى که نفست درترک دنیا با تو همراهى کند و حکم حق را گردن نهد، نخواهد پذیرفت ، اما اگرگرسنگى را وسیله قرار دهى و از راه گرسنگى وارد شوى ، خواهد پذیرفت و مطیعتخواهد شد!


204 زدودن زنگارازدل

(211) وضو که از چشمه عشق گرفتار شود زنگار را مى زداید. از اینکه وضو به چهار عضو سر و رو دو دست و پا اختصاص یافت این است که ایزد تعالى چون نماز را واجب کرد نخواست که بندگان وى آلوده به خدمت آیند، ایشان را فرمود وضو کنند و با این چهار عضو مخصوص ‍ کرد زیرا که آدم اول روى به درخت گندم کرد و به پاى برفت و به دست از درخت گندم باز کرد و بر سر نهاد و بر حوا آورد ایزد عز اسمه بفرمود این چهار عضو گناهکار را به خدمت بشستن و مسح کردن تطهیر کنند این داستان بیان حال آدم و آدمیزاد است و همانند آن در آیات و روایات بسیار است الحمدلله که مولاى مکرم خود اهل اشارت است . (212)


205 اصحاب حال و صاحب همت

بداند که کسانى که گاهى اصحاب حال مى شوند، ارباب مکاشفه نمى گردند. مثلا به پیشامد واقعه و حادثه اى چون به زیارت اهل قبور رفتن ، و یا مرگ کسى را دیدن ، و یا در مجلس وعظ و خطابه نشستن و یا به آفاتى که روى آورده اند، و از این قبیل امور ممکن است که شخص تا مدتى حالى و سوز و گدازى و التهاب و اضطرابى داشته باشد که کم کم چون بعد عهد منسى است آن حال از او گرفته شود، این چنین افراد به مکاشفات نمى گردند. مکاشفات روزى کسانى مى شود که صاحب همت اند و دوام و استقامت در طریقه دارند. (213)


206 بدترین و بهترین حالت حضور

حضرت امام صادق (ع ) مى فرمایند: شکم در اثر پرخورى طغیان مى کند و بهترین حالت بنده در حضور خدا، وقتى است کهشکم او از غذا خالى باشد و بدترین حالت انسان در حضور خدا، با شکم پر است.


207 اثر سجده طولانى

(214) امیر مومنان فرمودند: من اصحاب محمد صلى الله علیه و آله و سلم را دیده ام و یکى از شما را نبینم که مانند ایشان باشد؛ زیرا آنان ژولیده مو و غبار آلود بودند و شب را بیدار به سجده و قیام مى گذراندند، گاهى پیشانى و گاهى گونه هاى خود را به خاک مى نهادند و از یاد بازگشت و مرگ و قیامت ، مانند اخگر و آتش پاره سوزان مى ایستادند و مضطرب و نگران بودند؛ پیشانى هایشان بر اثر طول سجده مانند زانوهاى بز، پینه بسته بود. هر گاه ذکر خداوند سبحان به میان مى آمد، از ترس و عذاب و کیفر، و امید به ثواب و پاداش ، اشک از چشمان شان جارى مى گشت ، به طورى که گریبانشان تر مى شد و مى لرزیدند؛ مانند درخت که در روز وزیدن تند باد مى لرزد. (215)


208 پندى از ابلیس !!

امام صادق (ع ) براى حفص بن غیاث حکایت فرمودند که : روزى ابلیس بر حضرت یحیى (ع ) ظاهر شد در حالى که ریسمان هاى فراوانى به گردنش آویخته بود؛ حضرت یحیى (ع ) پرسید: این ریسمان ها چیست ؟ ابلیس گفت : اینها شهوات و خواسته هاى نفسانى بنى آدم است که با آنها گرفتارشان مى کنم . حضرت یحیى (ع ) پرسید: آیا چیزى از ریسمان ها هم براى من هست ؟ ابلیس گفت : بعضى اوقات پرخورى کرده اى و تو را از نماز و یاد خدا غافل کرده ام . حضرت یحیى (ع ) فرمود: به خدا قسم ، از این به بعد هیچ گاه شکمم را از غذا سیر نخواهم کرد. ابلیس گفت : به خدا قسم ، من هم از این به بعد هیچ مسلمان موحدى را نصیحت نمى کنم . امام صادق (ع ) در پایان این ماجرا فرمود: اى حفص ! به خدا قسم ، بر جعفر و آل جعفر لازم است هیچ گاه شکم شان را از غذا پر نکنند. به خدا قسم ، بر جعفر و آل جعفر لازم است هیچ گاه براى دنیا کار نکنند!(216)


209 خدایى که نبینم نپرستم !

امیر مؤ منان در مسجد کوفه بالاى منبر خطبه مى خواند. مردى برخاست که به او ذعلب مى گفتند، داراى زبانى بلیغ در خطبه و قلبى شجاع بود. گفت : اى امیر مؤ منان ! آیا پروردگارت را دیده اى ؟ حضرت فرمود: واى بر تو اى ذعلب ! من خدایى را که نبینم ، نمى پرستم . پرسید: اى امیر مؤ منان ! پس چگونه او را دیده اى ؟ فرمود: واى بر تو اى ذعلب ! دیدگان با مشاهده او را نمى بینند؛ ولى قلب ها با حقایق ایمان او را مى بینند. واى بر تو اى ذعلب ! خداى من چنان لطیف است که لطفش به وصف در نمى آید و چنان عظیم است که با عظمت وصف نمى گردد و چنان بزرگ کبریاست که با بزرگى وصف نمى شود. در جلالت چنان جلیل است که با غلظت وصف نمى شود. قبل از هر چیز است و نمى شود گفت : پیش از چیزى است . بعد از هر چیز است و نمى شود به او بعد گفت : اشیاء را خواسته ، اما نه با همت . درک کرده است ، اما نه با خدعه . در همه اشیاست ، اما با آن ها مخلوط نیست و از آن ها هم جدا نیست . ظاهر است ، نه به شکل مباشرت . متجلى است ، نه با دیدن . دور است ، نه با مسافت . قریب است ، نه با نزدیک شدن . لطیف است ، نه با جسم داشتن ، موجود است ، نه بعد از عدم . فاعل است ، نه به اضطرار. صاحب تقدیر است ، نه با حرکت زیاد مى شود، نه با اضافه . شنواست ، نه با آلتى بیناست ، نه با اءداتى . اماکن حاوى او نمى شوند و اوقات او را شامل نمى گردند، صفات او را محدود نمى کنند و خواب او را نمى گیرد. هستى او از اوقات سبقت جسته ، وجودش از عدم و ازلش ، از ابتدا پیشى گرفته است . با خلق مشاعر فهمیده مى شود که کسى براى او مشاعر قرار نداده و با تجهیر جواهر فهمیده مى شود که جوهر ندارد و با ضد قرار دادن میان اشیا فهمیده مى شود که او ضد ندارد و با خلق تقارن میان اشیا فهمیده مى شود که او قرین ندارد. نور را ضد ظلمت قرار نداده است و خشکى را ضد ترى و زیرى را ضد نرمى ، و سردى را ضد گرمى ، متباین ها را با هم جمع کرده و میان چیزهایى نزدیک ، دورى افکنده است که با تفریق ، بر مفرق و با تاءلیف ، بر مؤ لف دلالت مى کند. و این سخن خداى تعالى است و من کل شى ء خلقنا زوجین لعلکم تذکرون . (217) میان قبل و بعد، فاصله انداخت تا معلوم شود که او قبل و بعدى ندارد و موجودات با غرایزشان گواه اند که آفریننده غریزه آن ها، غریزه ندارد و با موقت بودن شان اعلام مى کنند که براى قرار دهنده وقت آن ها وقتى نیست . میان موجودات حجاب و مانع قرار داده تا معلوم شود میان او و خلقش ‍ حجابى نیست . پروردگار است ، بدون این که خود پروردگارى داشته باشد و اله است ، بدون این که خود الهى داشته باشد. عالم است ، بدون این که معلوم باشد. سمیع است ، بدون این که مسموع باشد. (218)


210 توبه مؤ من

محمد بن مسلم از ابو جعفر، امام باقر علیه السلام نقل کرده است : اى محمد بن مسلم ! گناهانى که مؤ من از آن توبه کند، بخشوده شود. پس ‍ باید براى زمان پس از توبه از نو شروع به عمل کند، و به خدا سوگند که این توبه تنها اهل ایمان راست . عرض کردم : چنانچه توبه خویش را بشکند و گناه کند و سپس توبه کند، چه ؟ فرمود: اى محمد بن مسلم ! آیا توانى باور کنى که بنده اى مؤ من بر گناه خویش پشیمان شده و از خدا آمرزش خواسته و توبه کرده ، ولى خداوند توبه اش را نپذیرفته است ؟ گفتم : او بارها چنین کرده ؛ گناه کرده و سپس توبه و استغفار! فرمود: هر گاه که مؤ من به استغفار و توبه باز گردد، خداوند نیز بخشایش و آمرزش را به سویش باز گرداند، و خداوند، آمرزنده و مهربان است . توبه را مى پذیرد و از بدى ها در مى گذرد. پس مبادا مؤ منان را از رحمت خدایى دور نمایى ! (219)


211 جامعه بى عارفان

جامعه بى عرفان کالبد بى جان است . (220)


212 عظمت کلام الهى

خداوند سبحان مى فرماید: قل لو کان البحر مدادا ربک لنفد البحر قبل اءن تنفد کلمات ربى ولو جئنا بمثله مددا ؛ (221) بگو اگر دریا براى نوشتن کلمات پروردگار من مرکب شود، دریا به پایان مى رسد و کلمات پروردگار من به پایان نمى رسد، هر چند دریاى دیگرى به مدد آن بیاوریم . (222)


213 علت حرام بودن ربا

از امام باقر علیه السلام نقل گشته که امام فرمود: خداوند عزوجل ربا را حرام فرمود تا معروف از میان نرود.


214 صابر باش !

اگر به راستى تشنه شدى آب برایت مى فرستند. صابر باش که اگر دیر شود مسلما دروغ نخواهد شد، مجرب است . علاوه اینکه کسانى که دیرتر مى گیرند بهتر و پخته تر مى گیرند و وجه آن با تدبر معلوم مى گردد. عارف رو مى گوید:

حکمت حق در قضا و قدر
کرد ما را عاشقان یکدگر
تشنه مى نالد که کو آب گوار
آب مى نالد که کو آن آب خوار
آب کم جو تشنگى آور بدست
تا بجوشد آبت از بالا و پست (223)


215 فانى در باقى کن !

پیش تا صور در دهد آواز
خویشتن را بکش به تیغ نیاز
یعنى پیش از آن که دست مرگ به گریبانت رسد و نفخه صور آواز دهد، خویش را فانى در باقى کن ! حدیث رسول الله است که موتوا قبل اءن تموتوا.
پیشتر از مرگ خوداى خواجه امیر
تا شوى از مرگ خود اى خواجه میر (224)


216 نگفتن اسرار

هیچ کس در عالم محروم نیست ؛ چه هر کس به قدر قابلیتش دارد. هرگاه از تو بپرسند کیستى و کجا هستى ؟ اگر به راستى در پاسخ گویى نام و نشانى ندارم رستى . کتاب هر کس صندوق اسرار اوست ، نباید اسرار اشخاص را به بیگانگان وانمود. (225)


217 معانى مختلف سوره حمد

نمازگزار از هر سو رو بر مى گرداند و رو به سوى خانه خدا مى کند تا به همین سان جان او نیز مانند تنش یک سویى شود که تنها رو به سوى خداى یکتا آورد. در آغاز نماز به ستایش و نیایش مى ایستد و سوره گرامى حمد را مى خواند که پارسى آن بدین گونه است به نام خداى بخشاینده مهربان ، ستایش از آن پروردگار جهانیان بخشاینده مهربان خداوند روز پاداش است . تنها تو را مى پرستیم و تنها از تو یارى مى جوییم ، ما را به راه راست راهنمایى بفرما، راه کسانى که بر آنان نیکویى کرده اى ، نه خشم گرفتاران و گمراهان . و در انجام نماز با سه سلام ، درود و نوید و بخشایش خداى را به پیامبر گرامى و همه بندگان خوب و شایسته و به همه فرشتگان و فرستادگان و خوبان خدا مى فرستد. (226)


218 نماز فقط براى خدا

اگر نماز بى تو باشد؛ یعنى مشوب به اغراض شخصى تو نباشد فقط براى خدا و تقرب به سوى او باشد قبول و پذیرفته مى شود و الا فلا. (227)


219 باعث عروج

دعا معراج عروج نفس ناطقه به اوج وحدت ، و ولوج به ملکوت عزت است .


220 لغزش زبان

آدمى از لغزش زبانش آسیبى مى بیند که هرگز از لغزش پایش چنان آسیب نمىبیند، چه این که لغزش او در گفتار سرش را بر باد مى دهد و لغزش پایش به آرامىبهبود مى یابد.


221 نماز زنده

(228) این نماز که به حسب ظاهر در اینجا قیام ، قعود، حرکات و اعراض است ، ظل آن نمازى است که با او محشورى و او با تو محشور است ، آن نمازى که حى است و نمى میرد، آن نماز زنده ، توئى و تو او هستى ، و آن حقیقت قربة الى الله است که از این حرکات و توجهات در مسیر استکمالى انسان ، در نهانخانه سر ذات تو جا مى کند و مى نشیند. (229)


222 نماز به قصد بهشت

منطق انسان بیدار این است که ان صلوتى و نسکى و محیاى و مماتى لله رب العالمین خلاصه این که وقف حق تعالى است و همه اعمال و احوالش قربة الى الله است ، شخص موحد خدا مى بیند و بس . مسلمان اگر نمازش را به قصد بهشت بخواند، نماز او باطل است ، نماز و دیگر اعمال عبادى باید براى تقرب حق تعالى باشد. (230)


223 فریب ریش بلند خوردن

بز نر بسیار غیور است وقتى که گله راه مى رود بز نر پیشاپیش همه گوسفندها راه مى رود نمى گذارد گوسفندى بر او پیشى بگیرد. و این به جهت آن است که چون سایه خود را در آفتاب مى بیند خود را به جهت شاخ ‌هاى بلند و ریش درازى که دارد بهتر از دیگران مى پندارد و نمى گذارد گوسفندان دیگر بر او تقدم بجویند و آنها را شاخ مى زند. مکتوب فى التوارة لا یغرنک طول اللحى فان التیس له لحیة . یعنى فریب ریش ‍ بلند نخورید و گمان نکنید که هر که ریش بلندى دارد از سایر مردم بهتر است به جهت آن که بز نر هم ریش بلند دارد و حال آن که با گوسفندان دیگر فرقى ندارد! شریح قاضى اطلس بود، مرد یهودى همسایه اش بود ریش بلندى داشت ، شریح مى گفت : اگر ریش بیع و شرى مى شد، من به ده هزار درهم چنین ریشى را مى خریدم ! (231)


224 در حرام و حلال دقت کن !

مرحوم حسن بن فضل طبرسى در ضمن وصایاى پیامبر اکرم (ص ) به ابوذر نقل مى کند، پیامبر (ص ) فرمود: اى ابوذر! انسان جزء متقین نخواهد بود؛ مگر این که هر روز، خودش را با دقتى بیشتر، از محاسبه شریک مالى اش محاسبه کند و بداند این غذا از کجا آمده است ؟ این مایع نوشیدنى از چه راهى تهیه شده است ؟ و این لباس که پوشیده چگونه به دست آمده است ؟ آیا از مال حلال است یا حرام ؟ (232)


225 محاسبه اعمال

امام کاظم (ع ) مى فرماید: کسى که در هر شبانه روز اعمالش را محاسبه نکند از ما نیست ، به این صورت که حساب کند در طى روز، اگر کار نیکى انجام داده بود از خدا فزونى آن را بطلبید و اگر گناهى مرتکب شده بود، استغفار کند و از آن توبه نماید. (233)


226 طهارت باطنى و ظاهرى

ظاهرت باید طاهر باشد تا توانى ظاهر قرآن را مس کنى و باطنت باید پاک باشد تا توانى باطنش را دریابى لایمسه الا المطهرون . (234)


227 آخرین سفارش علامه طباطبایى

آیة الله حاج سید محمد حسن مرتضوى لنگرودى فرزند مرحوم آیة الله حاج سید مرتضى مرتضوى لنگرودى که در درس اسفار و شفاى بوعلى و جلسات تفسیرى علامه طباطبایى (رضى ) شرکت مى نمود و در جلسات خصوصى که به صورت سیار در شب هاى پنج شنبه و جمعه در منزل یکى از حاضرین در بحث منعقد مى گردید از محضر استاد علامه استفاده مى کرد. در بخشى از بیانات خود اظهار داشت : علامه طباطبایى (رضى الله ) اهل مراقبه بود، یک وقت خدمت آن بزرگوار رسیدیم که دستورالعملى به ما بدهد فرمود: مراقبه و محاسبه انى دو حالت را، شخص سالک باید از ابتداى سیر و سلوک تا انتهاء ملتزم باشد، فرمود: آخر شب ، قبل از خواب ، اعمالى را که در روز انجام داده اید بررسى کنید هر یک از اعمال تان که خوب بود خدا را براى آن حمد و سپاس گویید و توفیق انجام بهتر از آن را در روز بعد، از خداوند مساءلت کنید. اگر خداى ناکرده تقصیر و یا خطایى مرتکب شده بودید، فورا توبه کنید و تصمیم بگیرید که دیگر آن را انجام ندهید، اگر دیدید خلاف هاى شما متعدد است تصمیم بگیرید، فردا آن را کم کنید، خلاصه فرمود: مراقبه و محاسبه باید همیشه باشد. حتى در این اواخر که نمى دانست درست حرف بزند، یکى از رفقاء از ایشان خواسته بود توصیه هایى بفرماید؛ باز فرموده بود: مراقبه ، محاسبه .(235)


228 یاد خدا در هر صبح و شام

خداوند در قرآن مى فرماید: و اذکر ربک فى نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الآصال و لا تکن من الغافلین # ان الذین عند ربک لا یستکبرون عن عبادته و یسبحونه و له یسجدون ؛ (236) پروردگارت را در دل خود به تضرع و ترس بى آن که صداى خود بلند کنى هر صبح و شام یاد کن و از غافلان مباش . هر آینه آنان که در نزد پروردگار تو هستند از پرستش او سر نمى تابند و تسبیحش مى گویند و برایش سجده مى کنند. (237)


229 اهمیت واجبات و نوافل

وقتى پیامبر اکرم (ص ) به معراج مشرف شد پرسید: خدایا! بنده مؤ من نزد تو چگونه است ؟ خطاب رسید: اى محمد!... هیچ چیز بنده ام را به اندازه واجبات به من نزدیک نمى کند و پس از آن در اثر انجام نوافل آن قدر به من نزدیک مى شود که ...


230- وصف قرآن

جناب رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم قرآن را به ماءدبة الله وصف فرمود، یعنى قرآن سفره الهى است ، این سفره فقط براى انسان گسترده شد.


231- بذر سعادت

بدانکه بذر سعادت ، مراقبت است و مراقبت کشیک نفس کشیدن و پاسبان حرم دل بودن است و لا تکونوا کالذین نسوالله فاءنسیهم انفسهم ولئک هم الفاسقون ؛ (238) شما مانند آنان نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز نفوس آنها را از یادشان برد، آنان به حقیقت بدکاران اند. و تمام عبادات و ادعیه و اذکار براى به بار رساندن این تخم رستگارى است . همت بگمار تا این دستور بسیار بسیار گرانقدر را که در آخر جامع الاخبار منسوب به صدوق از کشاف حقائق امام به حق ناطق ابو عبدالله جعفر صادق - علیه الصلوة و السلام - روایت شده است حلقه گوش خود قرار دهى و آن اینکه القلب حرم الله فلا تسکن فى حرم الله غیر الله ؛ (239) دل جایى است مخصوص خداوند. پس در جاى خاص خدا، غیر از خدا را جاى مده ! (240)


232- شکر صفت ایثار

الهى ! شکرت که نعمت صفت ایثارم بخشیدى . (241)


233- مقام والاى صبر

جناب سید رضى رضوان الله علیه در اواخر نهج البلاغه از حضرت آدم اولیاء الله امیر المؤ منین على علیه السلام نقل کرده است که قال علیه السلام : من صبر صبر الاءحرار والا سلا سلو الاءغمار . و نیز نقل کرده است که : اءنه قال علیه السلام للا شعث بن قیس معزیا: ان صبرت صبر الاءکارم والا سلوت سلو البهائم مقصود اینکه اندوه خواه با بردبارى و خواه با بى تابى روزى سپرى خواهد شد، اگر چون آزادگان و بزرگان شکیبایى پیشه کرده اى چه بهتر، و گرنه اندوه آن چنانکه از گولان و چهارپایان سپرى مى شود، به سر آید. (242)


234- خوشا آنان که دائم در نمازند

خداوند سبحان در معارج قرآن فرمود: ان الانسان خلق هلوعا # اذا مسه الشر جزوعا # و اذا الخیر منوعا # الا المصلین # الذینهم على صلوتهم دائمون ؛ (243) هر آینه آدمى حریص و ناشکیبا آفریده شد، چون شرى بدو رسد بى قرارى کند و چون مالى به دستش افتد بخل مى ورزد، مگر نماز گزارندگان آنان که به نماز مداومت مى ورزند.


235- مرگ دل

مرحوم کلینى (قدس سره ) نقل مى کند: از جمله نیروهایى که خداوند متعال با موسى مناجات فرمود این بوده که : اى موسى ! در هر حال که هستى مرا فراموش مکن ؛ زیرا فراموشى من سبب مرگ دل مى شود. (244)


236- خصوصیات اولیاءالله

مرحوم علامه شیخ بهاء الدین (بهایى ) (قدس سره ) از امیر المؤ منین (ع ) نقل مى کند، پیامبر اکرم (ص ) فرمودند: کسى که خداوند متعال را بشناسد و او را تعظیم کند، دهانش را از سخن (بى فایده ) حفظ مى کند و شکمش را از غذا (پر خورى ) نگه مى دارد و رنج روزه و نماز را بر خویش هموار مى کند. عده اى پرسیدند: اى رسول خدا (ص )! آیا اینان اولیاى الهى اند؟ آن حضرت در پاسخ فرمودند: اولیاى خدا کسانى اند که ساکت اند؛ اما سکوت شان تفکر است ، سخن مى گویند؛ اما سخن گفتن شان ذکر و یاد خداست ، نگاه مى کنند و نگاه شان عبرت است . مى گویند و گفتن شان حکمت است ، راه رفتن شان در میان مردم سبب برکت است و اگر نبود اجل هایى که خدا براى شان مقدر فرموده بود از خوف عذاب و شوق ثواب ، روح شان در بدن شان نمى گنجید. (245)


237- شادى و سرور حق تعالى

مرحوم کلینى (قدس سره ) در حدیثى نقل مى کند: خداوند متعال به حضرت عیسى (ع ) فرمود: اى عیسى ! مرا یاد کن تا من تو را یاد کنم ، مرا در جمع خویش یاد کن تا من هم تو را در جمع بهتر از گروه انسان ها یاد کنم ، اى عیسى ! دلت را براى من نرم کن و در خلوت هایت مرا بسیار یاد کن و بدان که شادى و سرور من در این است که تو خاضعانه به در خانه من بیایى .


238- شکم بدترین ظرف ها

امام صادق (ع ) فرمود: آنها که درباره مبارزه با نفس است : 1- از خوردن آنچه اشتها ندارى پرهیز کن که سبب حماقت و نادانى مى شود. 2- از خوردن غذا جز در وقت گرسنگى اجتناب نما. 3- آنگاه که غذا مى خورى از غذاى حلال استفاده کن و در آغاز بسم الله بگو و این سخن ارزشمند رسول اکرم (ص ) را به یاد داشته باش که : انسان هیچ ظرفى را پر نکرد که بدتر از شکم باشد! پس اگر ناچارى که حتما غذا بخورى (که براى حفظ سلامتى ناچار هستى ) پس 3/1 آن را به غذا و 3/1 آن را به آب و 3/1 آن را به نفس کشیدن اختصاص بده ! (246)


239- خوشا به حال قائل لا اله الا الله ...

ثقة الاسلام کلینى (قدس سره ) در کتاب دعاى کافى نقل مى کند امام صادق (ع ) فرمودند: جبرییل (ع ) به رسول الله (ص ) گفت : خوشا به حال کسى از امتت که بگوید: لا اله الا الله وحده وحده وحده


240- کراماتى از حکیم الهى قمشه اى

حکیم الهى قمشه اى در راه مکه ، براى اقامه نماز توقف کردند. به گوشه اى رفته و در بیابان نماز مى گزارد که ماشین حرکت کرد و وى از کاروان به جا ماند. بعد از نماز روى به جانب خدا نمود و گفت : خدایا! چه کنم ؟ در این حال ماشین سوارى شیکى جلوى پایش ایستاد و راننده آن گفت : آقاى الهى ماشین شما رفت ؟ جواب داد: بلى . گفت : بیایید سوار شوید. وقتى سوار شد با یک چشم به هم زدن به ماشین خویش رسید، فورا پیاده شد و به ماشین خود رفت ، وقتى برگشت دید ماشین سوارى نیست از مسافران پرسید: این ماشین سوارى که مرا رساند کجا رفت ؟ مسافرین گفتند: آقاى الهى ماشین سوارى کدام است ؟ اینجا توى این بیابان ماشین سوارى پیدا نمى شود. (247)


241- عترت ، قرآن ناطق

امیر المؤ منین علیه السلام عترت را که در نهج البلاغه اسم مى برد مى فرماید: فیهم کرائم القرآن و هم کنوز الرحمن ، (248) عترت اهل قرآن هستند، قرآن در آنها عجین شده است و مراتب قرآن را سیر کرده اند و معارج قرآن را پیموده اند و به مقامات شامخه قرآن رسیده اند و خود قرآن ناطق اند. آنان آثار و علایم و نشانه هایى دارند، حرکات شان ، رفتارشان ، گفتارشان ، قلم شان ، همه قرآن است ، همه حق محض و صدق صرف است ، آنان مبین حقایق اسماء الهیه اند. (249)


242- بهترین دعا

علامه شیخ بهایى (قدس سره ) در کشکول از پیامبر اکرم (ص ) نقل مى کند که آن حضرت فرمودند: بهترین دعا، دعاى من و دعاى پیامبران قبل از من است و آن دعا این است که : لا اله الا الله وحده لا شریک له ، له الملک و له الحمد یحیى و یمیت و هو حى لا یموت بیده الخیر، و هو على کل شى ء قدیر ؛ نیست خدایى جز الله که اوست یکتا و یکتا و یکتا، هیچ شریکى براى او نیست ، ملک و سلطنت از آن اوست ، حمد مخصوص اوست ، زنده مى کند و مى میراند، و اوست زنده و جاوید و همه خیرات به دست اوست و او بر هر کارى قادر و تواناست . (250)


243- بهترین مردم

بهترین مردم کسى است که به عبادت عشق بورزد و آن را در آغوش ‍ بگیرد و از صمیم قلب آن را دوست داشته باشد و با همه جسم و جانش ‍ بدان روى آورد و خویشتن را براى آن آماده کند، در این صورت است که برایش مهم نیست در دنیا چگونه به سر مى برد با سختى یا سستى . (251)


244- ذکر در شب

علاء بن کامل گوید: شنیدم که امام صادق علیه السلام (در حالى که به فرموده خداوند در آخر سوره اعراف نظر داشت ) مى فرمود: شب هنگام ، با حال زارى و بیم ، بدون آنکه آوایت را آشکار کنى ، پروردگارت را در ضمیرت یاد کن (و بگو): لا اله الا الله وحده لا شریک له ، له الملک و له الحمد، یحیى و یمیت و یمیت و یحیى و هو على کل شى ء قدیر . علاء بن کامل گوید: من به حضور شریف امام عرضه داشتم که جمله بیده الخیر را در این ذکر نیاوردید؟ (چه طور است این را هم بر آن بیافزاییم ؟) آنگاه حضرت فرمودند: گر چه خیر به دست خداست ؛ ولى تو آنچه را که گفتم ، همانطور (بدون آنکه چیزى بر آن بیافزایى ) ده بار بگو و نیز هنگام برآمدن آفتاب و هنگام فرو شدن آن ده بار بگو اعوذ بالله السمیع العلیم . (252)


245- اى سرزمین ! خوش به سعادت تو

در یکى از سفرها که حضرت على (ع ) به همراه یارانش از کربلا مى گذشتند، وقتى به آن سرزمین مقدس رسیدند، دیدگان آن حضرت پر از اشک شد و فرمود: اینجا محل بستن مرکب هاى آنان و آنجا محل بر زمین نهادن توشه هاى سفر و فرود آمدن شان و آن جاى دیگر محل ریخته شدن خون هاى پاک آنان است ، اى سرزمین ! خوشا به سعادتت که خون هاى دوستداران و محبان خدا بر تو ریخته مى شود. (253)


246- اجابت دعا در سحرگاهان

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: بهترین وقتى که در آن خداى عزوجل را مى خوانید سحرهاست . سپس آن جناب به قول حضرت یعقوب علیه السلام که به فرزندانش گفته بود: سوف استغفرلکم ربى یعنى به زودى براى شما از پروردگارم آمرزش مى طلبم ، اشاره کرد و فرمود: حضرت یعقوب خواسته فرزندانش را که طلب آمرزش بود تا سحر تاءخیر انداخت . (254)


247- با خدا باش و پادشاهى کن !

مرحوم کلینى (قدس سره ) در اصول کافى از امام باقر (ع ) نقل مى کند که آن حضرت فرمودند: پیامبر اکرم (ص ) فرمودند: خداى عزوجل مى فرماید: قسم به عزت و جلالم ، قسم به عظمت و کبریایى ام ، قسم به نور و برترى ام ، هر گاه بنده اى خواسته خودش را بر خواسته من مقدم دارد، زندگى اش را پراکنده و آشفته مى کنم ، لباس دنیا زدگى بر اندامش مى پوشانم و قلبش را سرگرم دنیا مى نمایم و از دنیا غیر از آن چه برایش مقدر کرده باشم به او نمى دهم . قسم به عزت و جلالم ، قسم به عظمت و کبریایى ام ، قسم به نور و برترى ام ، هر گاه بنده اى خواسته مرا بر خواسته خود مقدم بدارد، ملایکه ام را به حفاظت او مى گمارم و آسمان و زمین عهده دار رزق و روزى اش خواهند بود و با هر تجارتش با اویم و دنیا به سوى او مى آید و او از آن روى گردان است . (255)


248- خوشا به حال دایم الصلوت

ابو حمزه ثمالى از امام باقر علیه السلام روایت مى کند که آن جناب فرمود: مؤ من تا در یاد خداست همواره در نماز است ، خواه ایستاده باشد یا نشسته و یا خفته ؛ زیرا که خداوند (در وصف خردمندان ) مى فرماید: آنانى که در حالت ایستاده و نشسته و خفته ، خدا را یاد مى کنند. امام فرموده است : تا در یاد خدایى ، همواره در نمازى . خوشا آنان که دائم در نمازند.


249- چه بد بنده اى است ...

روایت شده است که خداى تعالى در یکى از کتاب هایش فرموده است :بنده ام ! آیا این خوب و زیباست که تو در حال مناجات با من ، به چپ و راست توجه نمایى و با بنده اى چون خودت ، تکلم کرده ، مرا رها نمایى ؟! آیا چون با یکى از برادرانت ، تکلم مى نمایى ، از ادب به دور نیست که به کسى جز او توجه و التفات نمایى ؟! ولى تو با او چنین نمى کنى و در مقابلش ‍ ادب را نگاه مى دارى ؛ در حالى که ادب را در محضر من رعایت نمى کنى ! پس ، چه بد بنده اى است ، کسى که چنین باشد! (256) (257)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد